سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گلشن عشق

زندگی بی نفس جمعه 86/9/30 ساعت 3:49 عصر

پرسید:

 به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دلم می خواست با تمام وجودم داد بزنم "بخاطر تو" بهش گفتم به خاطر هیچ کس. پرسید پس به خاطر چه زنده هستی؟ با اینکه دلم فریاد میزد "به خاطر تو" با یک بغض غمگین گفتم به خاطر هیچ چیز. ازش پرسیدم تو به خاطر چی زنده هستی؟ در حالیکه اشک تو چشمانش جمع شده بود گفت به خاطر کسی که به خاطر هیچ زنده است


نوشته شده توسط: رسول شایگان


ِْلیست کل یادداشت های این وبلاگ

زیبا ترین تصویر
[عناوین آرشیوشده]

خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
4343


:: بازدیدهای امروز ::
10


:: بازدیدهای دیروز ::
2



:: درباره من ::

گلشن عشق

:: لینک به وبلاگ ::

گلشن عشق


:: آرشیو ::

پاییز 1386



:: خبرنامه ::